جامی

جامی

جامی
جامی

جان تن فرسوده را با غم هجران گذاشت از جامی غزل 245

غزل 245 ام از 3391 فاتحة الشباب - غزلیات

جان تن فرسوده را با غم هجران گذاشت

  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7

1 جان تن فرسوده را با غم هجران گذاشت طاقت صحبت نداشت خانه به مهمان گذاشت

2 تیر تو آمد فرو سینه بسی تنگ بود دل به عدم رو نهاد جان به پیکان گذاشت

3 کعبه روی را کشید جذبه خاک درت راحله و زاد را زیر مغیلان گذاشت

4 گریه چراغم بکشت گرمی دل همچنان آتش پیدا نشاند سوزش پنهان گذاشت

5 ترک دل آشوب من گر خرد و صبر پاک برد به غارت چه باک شکر که ایمان گذاشت

6 طرف کله بر شکست رخش جفا تند راند هر قدمی صد چو من واله و حیران گذاشت

7 جامی بیدل نیافت داد ز خوبان شهر راه سفر برگرفت شهر بدیشان گذاشت

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر جان تن فرسوده را با غم هجران گذاشت

شاعر شعر جان تن فرسوده را با غم هجران گذاشت چه کسی است ؟

شاعر شعر جان تن فرسوده را با غم هجران گذاشت جامی می باشد.

شعر جان تن فرسوده را با غم هجران گذاشت در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 9 سروده شده است.

قالب شعر جان تن فرسوده را با غم هجران گذاشت چیست ؟

قالب شعر جان تن فرسوده را با غم هجران گذاشت غزل است

مضمون اصلی شعر جان تن فرسوده را با غم هجران گذاشت چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.