-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 جان تن فرسوده را با غم هجران گذاشت طاقت صحبت نداشت خانه به مهمان گذاشت
2 تیر تو آمد فرو سینه بسی تنگ بود دل به عدم رو نهاد جان به پیکان گذاشت
3 کعبه روی را کشید جذبه خاک درت راحله و زاد را زیر مغیلان گذاشت
4 گریه چراغم بکشت گرمی دل همچنان آتش پیدا نشاند سوزش پنهان گذاشت
5 ترک دل آشوب من گر خرد و صبر پاک برد به غارت چه باک شکر که ایمان گذاشت
6 طرف کله بر شکست رخش جفا تند راند هر قدمی صد چو من واله و حیران گذاشت
7 جامی بیدل نیافت داد ز خوبان شهر راه سفر برگرفت شهر بدیشان گذاشت