جان را به جای زلفت جای دگر از همام تبریزی غزل 59

همام تبریزی

آثار همام تبریزی

همام تبریزی

جان را به جای زلفت جای دگر نباشد

1 جان را به جای زلفت جای دگر نباشد زین منزل خوش او را عزم سفر نباشد

2 جانا دلم ربودی گویی خبر ندارم در زلف خود طلب کن زانجا به در نباشد

3 رویی و صد لطافت چشمی و جمله آفت زین خوبتر نیاید زان نیک‌تر نباشد

4 در زیر خرمن گل داری شکرستانی در هیچ بوستانی گل با شکر نباشد

5 نقشت همی‌پرستم گو سر برو ز دستم سودای خوب رویان بی‌دردسر نباشد

6 جایی که تیرباران آید ز غمزۀ تو جز جان نازنینان آنجا سپر نباشد

7 عاشق چنان به بویت از دور مست گردد کاو را اگر بگیری در بر خبر نباشد

8 هر عاشقی که چشمش روی تو دیده باشد گر بنگرد به غیری صاحب‌نظر نباشد

9 در جان همام دارد امّید روز وصلت ای وای بر امیدش آن روز اگر نباشد

عکس نوشته
کامنت
comment