1 جان از قبل زبان به بیم خطر است کم گفتن مرد هم به جای سپر است
2 دانا که سخن نگوید آن از هنر است گر گوید بد و گر نگوید گهر است
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 این کار تو را کارگزار دگر است نیک و بد تو به اختیار دگر است
2 علم و عمل و ریاضت و جهد و ثبات راه طلب است و یافت کار دگر است
1 جز حق تو بکن جمله فراموش امشب وز جام وصال باده می نوش امشب
2 تا بوک به وصل جاودانی برسی منشین و به جان و دل همی کوش امشب
1 بی نیش مگس به نوش شهدی نرسی بی جان کنشی به نیک عهدی نرسی
2 ننهاده به جهد هیچ کس را ندهند لیکن بنهاده جز به جهدی نرسی
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به