- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای جانِ به لب رسیده بشتاب خود را و مرا به نقد دریاب
2 دل رفت و تو نیز بر سر پای اندیشه نمی کنی در این باب
3 بر نسیه چه اعتبار زنهار در حاصل نقد وقت بشتاب
4 تسلیم شو و ز خود برون آی نزدیک رهی ست تا به بوّاب
5 اما چو ز خود نمی کنی سیر وامانده ای ز جمع اصحاب
6 از همت دوستان مددخواه باشد نظری کنند احباب
7 بینی که ز دیر کعبه سازند وز چار سوی صلیب محراب
8 جانا چو نمی شود میسر ما را ز غمت به هیچ اسباب
9 در بادیة جمال رویت لب تشنه بمانده ایم بی آب
10 از ناله من اثیر پر سوز و زسینة من زمانه پر تاب
11 فرزند ادای نقد ما باش بشنو سخن نزاری ای باب
12 با نوح نشین که بحر طوفان نه پایان دارد و نه پایاب
13 ما را غم عشق تو چو دشمن در معرکه می کشد چو قلاب
14 در سلسله می کشند ما را ما بی خبر از بهشت در خواب