جان می رود ای اشک ز دنباله از عرفی شیرازی غزل 402

عرفی شیرازی

آثار عرفی شیرازی

عرفی شیرازی

جان می رود ای اشک ز دنباله روان باش

1 جان می رود ای اشک ز دنباله روان باش وی ناله تو هم چند قدم پیرو جان باش

2 ای شوق درافشای غمم این چه شتاب است کو راز من غمزده یک چند نهان باش

3 می آید و می بارد ازو ناز و تعافل ای دیدهٔ امید به حسرت نگران باش

4 مستانه پی سوختن جان و دل آمد ای دل همه طاقت شو و ای تن همه جان باش

5 عرفی مشو آزرده هنوز اول صلح است گو عشوه همان، غمزه همان، ناز همان باش

عکس نوشته
کامنت
comment