سلمان ساوجی

سلمان ساوجی

سلمان ساوجی
سلمان ساوجی

جان ندارد بی لب شیرین جانان از سلمان ساوجی غزل 349

غزل 349 ام از 897 غزلیات

جان ندارد بی لب شیرین جانان لذتی

1 جان ندارد بی لب شیرین جانان لذتی بی عزیزان نیست عمر نازنین را لذتی

2 بر سر من کس نمی‌آید به پرسش جز خیال جز خیالش کس ندارد بر سر من منتی

3 شربت قند لبش می‌سازد این بیمار را کو لب او تا مرا از قند سازد شربتی؟

4 از غم تنهایی آمد جان شیرین نزد لب تا بیادش هر دو می‌دارند با هم صحبتی

5 حسرتی دارم که بینم بار دیگر روی یار گر درین حسرت بمیرم دور از ازو وا حسرتی

6 در درون دارم خروشی ای طبیبان پرسشی در سفر دارم عزیزی ای عزیزان همتی

7 آن همایون عید من یک روز خواهد کرد عود جان کنم قربان گرم روزی شود این دولتی

8 می‌فرستم جان به پیشش کاشکی این جان من داشتی در حلقه زلفش به مویی قیمتی

9 غیبتی کردند بدگویان به باطن زین جهت یک دو روزی کرد از سلمان به ظاهر غیبتی

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر جان ندارد بی لب شیرین جانان لذتی

شاعر شعر جان ندارد بی لب شیرین جانان لذتی چه کسی است ؟

شاعر شعر جان ندارد بی لب شیرین جانان لذتی سلمان ساوجی می باشد.

شعر جان ندارد بی لب شیرین جانان لذتی در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر جان ندارد بی لب شیرین جانان لذتی چیست ؟

قالب شعر جان ندارد بی لب شیرین جانان لذتی غزل است

مضمون اصلی شعر جان ندارد بی لب شیرین جانان لذتی چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر