1 جو همی خواستم پریر به شعر از که؟ از نا خوشی گرانجانی
2 گفت جو می دهم، ولیک به زر رو درستی بیار و انبانی
3 گفتمش این سخن معاملتیست نیست از کار دور چندانی
4 زر ندارم ولیک بفرستم از میان پای خر گروگانی
1 خود ترا عادت دلداری نیست کار تو جز که دل آزاری نیست
2 چشم تو تا که چنین ریزد خون هیچ باکیش ز بیماری نیست
1 دوش با من نگار من آن کرد که بصد سال عذر نتوان کرد
2 زلف بر بند خود بدستم داد حلّ آن مشکلاتم آسان کرد
1 خبر گل بچمن می آرند مژده جان وی تن می آرند
2 نقش بندان ربیعی آبی با رخ کار چمن می آرند
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به