-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 جهد کن جهد که تیرش ز کمان میگذرد هرکه آن تیر و کمان دید ز جان میگذرد
2 عمرسان میگذرد جان جهانش به رکیب جهدی ای جان که زره جان جهان میگذرد
3 یک جهان فتنه بیاورد چو آمد در شهر تا چه از رفتن آن مه به جهان میگذرد
4 گفته بودی که زمانی به لبت لب بنهم هان دم بازپسین است و زمان میگذرد
5 یک فلک اخترش افتند به لرزه چو سهیل به یمن گر شبی آن برق یمان میگذرد
6 پیش رخسار بدیع تو بسی مختصر است وصف عشاق که از شرح و بیان میگذرد
7 افتدش آتش غیرت به دهان آشفته شمعسان نام تواش چون به زبان میگذرد
8 من و سودای تو از سود و زیانم چه غمست عاشق روی تو از سود و زیان میگذرد
9 هر کرا داغ غلامی علی بر جبهه است از سر سلطنت کون و مکان میگذرد