-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دی، رشتهای به گردنم آن شاه مهوشان افگند و برد چون سگم از پی کشانکشان
2 حسرت برد رقیب به وصلم، خدای را یک جرعه زان میم که چشاندی به وی چشان
3 راهم به دیر و کعبه فتاد و نیافتم جز دل، ز جای دیگر از آن بینشان نشان
4 غلتان به خاک و خون من و، آن سرو خوشخرام رقصان میان لاله و گل است مست و سرخوشان
5 آذر در آستان وفا جانفشان و، یار از وی به ناز میگذرد، آستینفشان