- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 جانا ز گرد درد پر باد دامن ما وین دلق گرد خورده صد پاره در تن ما
2 دل ساکنی ندارد بی خاک آستانت ای خاک آستانت تا حشر مسکن ما
3 ما چشم خویش روشن دیدن نمی توانیم تا تو نمی نشینی بر چشم روشن ما
4 گفتم تیغ بر کش گفتی گناه باشد باد این گنه همیشه از تو به گردن ما
5 دی می شدم در آن کو آمد ندا ز هر سو کای عاشق سر و زر مگذر به گلشن ما
6 دانی چه گفت عیسی با عاشقان دنیی چندین حجاب بیند از نیم سوزن ما
7 شب با کمال ای تن در خواب شو که آن ماه آید به دزدی دل بر بام و روزن ما