- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 جانا ز ناتوانی از خویشتن به جانم آخر ترحمی کن بر جان ناتوانم
2 اغیار راست نازت، عشاق را عتابت محروم من که از تو نه این رسد نه آنم
3 مرغ اسیرم اما دارم درین اسیری آسایشی که رفته است از خاطر آشیانم
4 نخلم ز پا فتاده شادم که کرد فارغ از فکر نوبهار و اندیشهٔ خزانم
5 زنهار بعد مردن فرسوده چون شود تن پیش سگان کویش ریزند استخوانم