جانا، نظری، که دل فگار است از عراقی غزل 24

جانا، نظری، که دل فگار است

1 جانا، نظری، که دل فگار است بخشای، که خسته نیک زار است

2 بشتاب، که جان به لب رسید است دریاب کنون، که وقت کار است

3 رحم آر، که بی‌تو زندگانی از مرگ بتر هزار بار است

4 دیری است که بر در قبول است بیچاره دلم ، که نیک خوار است

5 نومید چگونه باز گردد؟ از درگهت، آن کامیدوار است

6 ناخورده دلم شراب وصلت از دردی هجر در خمار است

7 مگذار به کام دشمن ، ای دوست بیچاره مرا ، که دوستدار است

8 رسواش مکن به کام دشمن کو خود ز رخ تو شرمسار است

9 خرم دل آن کسی، که او را اندوه و غم تو غمگسار است

10 یادیش ازین و آن نیاید آن را که، چو تو نگار، یار است

11 کار آن دارد، که بر در تو هر لحظه و هر دمیش بار است

12 نی آنکه همیشه چون عراقی بر خاک درت چو خاک خوار است

عکس نوشته
کامنت
comment