1 جانا لبم از ذکر تو خاموش مباد یاد تو ز خاطرم فراموش مباد
2 هرجا ز شمایلت حدیثی گذرد ذرات وجود من بجز گوش مباد
1 حبذا شاهی که در عهد شباب شد ز توبه همچو پیران بهره یاب
2 گر چه از باده لب آلود از نخست زان به آب توبه آخر لب بشست
1 ای ز صفت تیره دلان خم زده وز صفت اهل صفا دم زده
2 دل نشده صاف ز نام آوری نام برآورده به صوفیگری
1 ای به شکر خواب سحر داده هوش خیز که برخاست ز مرغان خروش
2 مرغ سحر زنده و تو مرده ای او ز نوا گرم و تو افسرده ای