1 جانا به کمال صورتیای در حسن و جمال آیتیای
2 وصف رخ تو چگونه گویم میدان که به رخ قیامتیای
3 با وصل تو ملک جم نخواهم زیرا که تو به ز ملکتیای
4 انصاف اگر دهیم جانا آراسته خوب صورتیای
5 گفتی که تراام انوری باش لیکن چه کنم که ساعتیای
1 کارم ز غمت به جان رسیدست فریاد بر آسمان رسیدست
2 نتوان گلهٔ تو کرد اگرچه از دل به سر زبان رسیدست
1 یارم این بار، بار میندهد بخت کارم قرار میندهد
2 خواب بختم دراز شد مگرش چرخ جز کوکنار میندهد
1 در همه مملکت مرا جانیست هر زمان پایبند جانانیست
2 در کنارم به جای دمسازی تا سحرگه ز دیده طوفانیست