جانا دلم آمد بهوای از ابن یمین فریومدی غزل 42

ابن یمین فریومدی

آثار ابن یمین فریومدی

ابن یمین فریومدی

جانا دلم آمد بهوای سر زلفت

1 جانا دلم آمد بهوای سر زلفت در پای تو افتاد بجای سر زلفت

2 جان تازه کند چون دم عیسی به نسیمی بادیکه بود غالیه سای سر زلفت

3 یکموی سر زلف تو خوشتر ز جهانی ای هر دو جهان نیم بهای سر زلفت

4 آشفته و سودا زده شد زلف تو زین پس بند است و دگر هیچ دوای سر زلفت

5 اندر جگر آتش فکند آهوی چین را بادی که بود نافه گشای سر زلفت

6 گر زلف تو خون دل من ریخته خواهد چشمم کند اینکار برای سر زلفت

7 هر عهد که با زلف سیهکار تو بستم بشکست زهی عهد و وفای سر زلفت

8 جز لطف لب روح فزایت نرهاند کس ابن یمین را ز بلای سر زلفت

عکس نوشته
کامنت
comment