- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 جانا دلم ز روی تو یک دم صبور نیست بی روی جان فزای تو ما را حضور نیست
2 ای سرو برمگیر ز ما سایه ی قدت زیرا که آفتاب تو از سایه دور نیست
3 ای شمع جمع ما که جهان از تو روشن است بازآ که بی جمال تو در دیده نور نیست
4 گویند در بهشت برین حور زا بسیست دیدم بهشت را و یکی چون تو حور نیست
5 آن فرّ و زیب و حسن و ملاحت که در وی است در حور عین نباشد و اندر قصور نیست
6 بازآ که نور دیده ی مایی و در غمت در دیده ای و در دل تنگم سرور نیست
7 صبرم ز روی خویش مفرما که بیش از این جانا دلم به درد فراقت صبور نیست