-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 جانا به جان رسید ز عشق تو کار ما دردا که نیستت خبر از روزگار ما
2 در کار تو ز دست زمانه غمی شدم ای چون زمانه بد، نظری کن به کار ما
3 بر آسمان رسد ز فراق تو هر شبی فریاد و نالهای دل زار زار ما
4 دردا و حسرتا که به جز بار غم نماند با ما به یادگاری از آن روزگار ما
5 بودیم بر کنار ز تیمار روزگار تا داشت روزگار ترا در کنار ما
6 آن شد که غمگسار غم ما تو بودهای امروز نیست جز غم تو غمگسار ما
7 آری به اختیار دل انوری نبود دست قضا ببست در اختیار ما