-
لایک
-
ذخیره
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
1 جانا دلی چه سوزی کان هست جای گاهت ماها تنی چه کاهی کان هست در پناهت
2 با دیده ی پر آبم با سینه ی پر آتش زآن سینه ی سپیدت زآن دیده ی سیاههت
3 هر روز بامدادان کایی برون ز خانه باشند صد هزاران بی دل گرفته راهت
4 زان پس که با تو بودم بی گاه و گاه گشتم راضی بدان که بینم در راه گاه گاهت
5 در محنت درازم زآن گیسوی درازت با قامت دوتاهم ز آن ابروی دو تاهت
6 چون سرو خشک زارم چون ماه نو نزارم ز آن قد هم چو سروت ز آن روی هم چو ماهت
7 رنجی ست عاقلان را هاروت جرم کارت گنجی است عاشقان را یاقوت عذر خواهت
8 ناهید خیره گردد وقت سماع دورت خورسید سجده آرد پیش جمال و جاهت
9 پوشی سلاح کینم سازی سپاه جنگم هر ساعتی روا نیست اندیشه سال و ماهت
10 آگه نه ای که باشد در کین و جنگ بر من چشم دژم سلاحت زلف به خم سپاهت
11 سوزان شود نزاری از عشق تو هر آن گه کاراسته ببیند در بزم پادشاهت