- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 جانا بیا که مدت هجران ز حد گذشت تشویش روزگار پریشان ز حد گذشت
2 چند احتمال و صبر توان کرد چاره یی کاین درد را توقف درمان ز حد گذشت
3 امّید وصل هم نتوان کرد منقطع هر چند انتظار فراوان ز حد گذشت
4 بگذشت عمر و هیچ تدارک نکرد یار صبر من و جفای رقیبان ز حد گذشت
5 جمعیتی پدید نیامد هنوز و هجر بر وعده ی مخاف جانان ز حد گذشت
6 کو کشتی وصال که در قلزم فراق موج بلا و آفت طوفان ز حد گذشت
7 بر من نکرد رحم و نبخشود و راز من شد آشکار و ناله ی پنهان ز حد گذشت
8 دل در تنور سینه ی پر آتشم بسوخت نبود عجب چو آتش سوزان ز حد گذشت
9 ای پیک عاشقان نفسی رنجه کن قدم دانی که محنت من حیران ز حد گذشت
10 با یار گو نزاری شوریده حال را هم جانبی بدار که نتوان ز حد گذشت