جانا بیا که بی تو دلم را قرار از عبید زاکانی غزل 22

عبید زاکانی

آثار عبید زاکانی

عبید زاکانی

جانا بیا که بی تو دلم را قرار نیست

1 جانا بیا که بی تو دلم را قرار نیست بیشم مجال صبر و سر انتظار نیست

2 دیوانه این چنین که منم در بلای عشق دل عاقبت نخواهد و عقلم به کار نیست

3 گر خواندنت مراد و گر راندن آرزوست آن کن که رای تست مرا اختیار نیست

4 ما را همین بسست که داریم درد عشق مقصود ما ز وصل تو بوس و کنار نیست

5 ای دل همیشه عاشق و همواره مست باش کان کس که مست عشق نشد هوشیار نیست

6 با عشق همنشین شو و از عقل برشکن کو را به پیش اهل نظر اعتبار نیست

7 هر قوم را طریقی و راهی و قبله‌ایست پیش عبید قبله به جز کوی یار نیست

عکس نوشته
کامنت
comment