1 جمشید یقین شدم ز پیدایی خویش خورشید منور از نکورایی خویش
2 در گوشهٔ غم با دل سودایی خویش بردم سبق از جهان به تنهایی خویش
1 در راه تو مردانند از خویش نهان مانده بی جسم و جهت گشته بی نام و نشان مانده
2 در قبهٔ متواری لایعرفهم غیری محبوب ازل بوده محجوب جهان مانده
1 تا عشق تو در میان جان دارم جان پیش در تو بر میان دارم
2 اشکم چو به صد زبان سخن گوید راز دل خویش چون نهان دارم
1 گه پیش در تو در سجود آمدهام گه بر سر آتشت چو عود آمدهام
2 مستی مرا امید هشیاری نیست کز عشق تو مست در وجود آمدهام
1 ترا در علم معنی راه دادند بدستت پنجهٔ الله دادند
2 ترا از شیر رحمت پروریدند براه چرخ قدرت آوریدند
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به