1 جامیا در پناه فقر گریز هوس سیم و حرص زر بگذار
2 خرمزاجان حرص و شهوت را مست خواب و اسیر خور بگذار
3 رو به عزلت سرای عیسی نه وین خران را به یکدگر بگذار
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 آن موسوس بر لب دریا نشست تا کند بهر تقرب آبدست
2 دید دریایی پر از ماهی و مار چغز و خرچنگش هزار اندر هزار
1 چون سلامان را شد اسباب جمال از بلاغت جمع در حد کمال
2 سرو نازش تازگی را سر گرفت باغ لطفش رونق دیگر گرفت
1 اینکه گفتم حال فرزند نکوست کش به اصل خویش پیوند نکوست
2 آن که باشد بد سگال و بد سرشت در سرشت او هزاران خوی زشت
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **