1 جامیا تا به کی غم مهمان می خوری غم برای خود می خور
2 هر کسی گو مواید نعمت از سماط خدای خود می خور
3 نخورد گر به خانه ات روزی گو رو و در سرای خود می خور
1 ای ز وجود تو نمود همه جود تو سرمایه بود همه
2 مبدع نوی و کهن ما تویی هست کن و نیست کن ما تویی
1 از حسن آن بصری نافذ بصر نکته ای آرند عجب مختصر
2 کز دل غفلت زده گر دم فشاند آن نفس پاک که حجاج راند
1 ای ز کرم چاره گر کارها مرهم راحت نه آزارها
2 روشنی دیده بینندگان پردگی پرده نشینندگان