1 جامی اگر یافت درین کشتزار فکر تو بر کار زراعت قرار
2 در دل خود تخم قناعت فشان بهتر ازین هیچ زراعت مدان
3 تخم پراکنده که در گل بود تخم پراکندگی دل بود
1 چون سلامان آن نصیحت گوش کرد بحر طبع او ز گوهر جوش کرد
2 گفت شاها بنده رای توام خاک پای تخت فرسای توام
1 دید مجنون را یکی صحرا نورد در میان بادیه بنشسته فرد
2 ساخته بر ریگ ز انگشتان قلم می زند حرفی به دست خود رقم
1 اختر برج شرف کاینات گوهر درج صدف کاینات
2 جنبش اول ز محیط قدم سلسله جنبان وجود از عدم