- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 جامی اطناب در سخن نه سزاست قصه کوتاه کن که وقت دعاست
2 نه دعایی که شاعرانه بود از ره صدق بر کرانه بود
3 خواهی آنها ز ایزد متعال که بود در قیاس عقل محال
4 یا بود ز آرزوی نفسانی مقتصر بر زخارف فانی
5 بل دعای قرین صدق و صفا مشتمل بر مصالح دو سرا
6 هم در او جاه و حشمت دنیا هم در او عز و دولت عقبا
7 سر نهی بر زمین عجز و نیاز کای خدا کار او به لطف بساز
8 عدل را در دلش چنان جا کن که نراند برون ز عدل سخن
9 شرع را پیشوای حکمش دار حکم او را ز شرع ساز مدار
10 هر چه باشد ز عدل و شرع برون مده او را بر آن قرار و سکون
11 تا بود در جهان بقا امکان باقیش دار شاه و شاه نشان
12 دولتش را درین سرای امید ساز تخم سعادت جاوید
13 مقبلی کش به خیر راهنماست و او خود اندر زمانه بی همتاست
14 در پناهش پناه عالم باد بالنبی و آله الامجاد