1 جامی دم گفت و گو فرو بند دگر دل شیفته خیال مپسند دگر
2 در شعر مده عمر گرانمایه به باد انگار سیه شد ورقی چند دگر
1 چاره نبود اهل شهوت را ز زن صحبت زن هست بیخ عمر کن
2 زن چه باشد ناقصی در عقل و دین هیچ ناقص نیست در عالم چنین
1 شه چو گشتی بعد چوگان باختن چون کمان مایل به تیر انداختن
2 از کمانداران خاص اندر زمان خواستی ناکرده زه چاچی کمان