- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 طره عنوان جمال تو چو جیم افتاده ست دهن تنگت ازان چشمه میم افتاده ست
2 زان قد و زلف که گویی الف و لام ویند لام الف وار دل خسته دونیم افتاده ست
3 قدت آن نخل بلند است و لب آن تازه رطب که درین باغچه از باغ نعیم افتاده ست
4 ید بیضا که شنیدی بود از طلعت تو لمعه نور که در دست کلیم افتاده ست
5 چمن از نافه چین عطرفشان شد گویی چین زلف تو گذرگاه نسیم افتاده ست
6 پرده بردار که از صاعقه شوق توام شعله در خرمن و آتش به گلیم افتاده ست
7 شهر عشق است مقام همه صاحبنظران فرخ آن کس که درین شهر مقیم افتاده ست
8 نیم جان گر بدهی صد به عوض بستانی بخل بگذار که دلدار کریم افتاده ست
9 جامیا شاهد نو گیر که از گردش دهر رخنه در صحبت یاران قدیم افتاده ست