- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 صیت جمال روی تو عالم فروگرفت حسنت جهان گرفت و بوجه نکو گرفت
2 زاهد که منع عاشق دیوانه می نمود رویت چو دید آتش عشقش درو گرفت
3 بی پرده تاب حسن و جمالش کسی نداشت زان رو نقاب مائی ما را برو گرفت
4 غلمان و حور را بنظر کی درآورد هر دل که با جمال رخ یار خو گرفت
5 (چون وایه دلم همه دم شاهد و می است از توبه دست شستم و جام و سبو گرفت)
6 (تا از نقاب زلف جمالش نمود رو سودای زلف او همه جان موبمو گرفت)
7 (گویند از چه جان اسیری مشوش است) (آشفتگی ز زلف پریشان او گرفت)