جمال روی تو بر ملک دل از جهان ملک خاتون غزل 585

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

جمال روی تو بر ملک دل چو سرور شد

1 جمال روی تو بر ملک دل چو سرور شد دو چشم بخت من از دیدنش منوّر شد

2 چو آفتاب جمالت برآمد از مشرق جهان حسن و لطافت تو را مقرّر شد

3 چو روشنی رخت دید آفتاب ز رشک تبش گرفت و ضرورت مطیع و چاکر شد

4 رخم ز جور چو زر گشت و نیک می دانی که خیل وجه تو از مال ما توانگر شد

5 هلال ابروی تو دید ماه نو ز حسد به یک دو هفته ضعیف و نزار و لاغر شد

6 معلّمم همه شب درس دور می آموخت ولی از آن همه آیات عشقم از بر شد

7 به تحفه جان طلبیدی ز من فرستادم ولی خجالتم از اسم آن محقّر شد

8 جهان همیشه جوانست پیش اهل خرد به نزد جاهل و نادان مگر مکرر شد

عکس نوشته
کامنت
comment