1 مشاطه را جمال تو دیوانه می کند کآیینه را خیال پریخانه می کند
2 خورشید را به کوچه ی زلفت نشد نصیب آن عشرتی که شبپره ی شانه می کند
3 سر بر زمین نهد پی نفرین عاقلان طاعت چنین خوش است که دیوانه می کند
4 گل چون چراغ چهره برافروخت در چمن بلبل تلاش منصب پروانه می کند
5 تسبیح کردن است گر از روی اعتقاد انگور در کنشت کسی دانه می کند
6 امشب سلیم، ساقی بزمم خراب ساخت من مستم، او شراب به پیمانه می کند