- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 جهان مجد و معالی رشید دولت و دین زهی به جاه و جمال تو چشم جان روشن
2 به فیض ابر کفت بحر و بر چنان پر شد که بحر خشک لب آمد چو ابر تر دامن
3 فلک جنابا چون رای و تیغ هر دو ثور است به جنب رای تو گو آفتاب تیغ مزن
4 تویی که در چمن فضل هر که سر بر زد زبان شود همه تن در ثنات چون سوسن
5 ولیک ایزد داند که هر کجا هستم بجز جناب ثنای تو نیستم مسکن
6 چو تو کریم ندیدم که می در آویزد وسایل تو به سایل چو غازیان به رسن
7 هنوز گردنم از بار منتت پست است وگرنه هم سوی شکرت بر آرمی گردن
8 جهان اگر پر ارزن کنند مرغی را دهند قوت به هر سال دانه ارزن
9 جهان تهی شود از ارزن و تهی نشود دلم ز دانه شکرت به قوت مرغ سخن