- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 جفای گنبد گردان به پایهای برسید کز آن فرازتر اندر ضمیر پایه نماند
2 خرد چو مورچه در تشت حیرتست ازآنک مدبران را تدبیر تشت و خایه نماند
3 از آفتاب حوادث چنان بسوخت جهان که کوه را به مثل دستگاه سایه نماند
4 کدام طفل تمنی کنون رسد به بلوغ چو در سواد و بیاض زمانه دایه نماند
5 طمع ببر ز سرایی که نظم عیش درو به هم سرایه توان داد و هم سرایه نماند
6 جهان وظایف روزی و امن باز گرفت مجاهزان فلک را مگر که مایه نماند