جادربر من کرده نگاری از مشتاق اصفهانی غزل 187

مشتاق اصفهانی

آثار مشتاق اصفهانی

مشتاق اصفهانی

جادربر من کرده نگاری نه و هرگز

1 جادربر من کرده نگاری نه و هرگز در دامن من افتاده شکاری نه و هرگز

2 خرم دل ما گشته ز یاری و نه و هرگز بوداست درین باغ بهاری نه و هرمگز

3 گفتی که در آغوش تو جا کرده درین باغ شمشاد قدی لاله عذاری نه و هرگز

4 اشکم که برآورده هزار آینه از زنگ از خاطر من شسته غباری نه و هرگز

5 اندیشه ز سوز دل ما سوختگان چیست از آتش ما جسته شراری نه و هرگز

6 تیری بود آهم که درین دشت پر از صید رنگین شده از خون شکاری نه و هرگز

7 جائی به از اقلیم عدم نیست که آنجا یاری شود آزرده ز یاری نه و هرگز

8 در کوی محبت که روا نیست تظلم در دامنی آویخته خاری نه و هرگز

9 مست از می عشقی شده مشتاق که آرد مستیش ز دنبال خماری نه و هرگز

عکس نوشته
کامنت
comment