- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 با خرد گفتم که داری در جهان جایی چنان کاندر او دلخستهای یک دم برآساید ز رنج
2 گفت بگذر ز آن و این سادهدلیها ترک گیر زان که نتوان یافتن بیخار گل، بیمار گنج
3 هست راحت در جهان مانند عنقا در زمان غیر نامی نیست از وی اندرین دار سپنج
4 کس در این ایوان ششدر چون دمی بیرنج زیست راحت جانت همیباید گذر زین چار و پنج
5 منزلت دور است و ره دشوار و تو نازکمزاج بار بیش از حد طاقت بر تن مسکین مسنج