زخم‌ها از شیخ و زاهد از آشفتهٔ شیرازی غزل 801

آشفتهٔ شیرازی

آثار آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

زخم‌ها از شیخ و زاهد بی‌حد و مر خورده‌ام

1 زخم‌ها از شیخ و زاهد بی‌حد و مر خورده‌ام تا شکایت بر در پیر مغان آورده‌ام

2 گو مَنِهْ تا جم به سر ای مدعی کاندر ازل سر به جز بر آستان می‌کشان نسپرده‌ام

3 آگهی ای پیر میخانه تو از اسرار من گرچه من از درد دل از صید یکی نشمرده‌ام

4 فقر تو فخر من است و بندگیت خواجگی نیستم درویش غیر از تو طلب گر کرده‌ام

5 نشکفم جز از نسیم نوبهار نوصل دوست کاز سموم هجر تو آن گلبن افسرده‌ام

6 خضر میخانه تویی ساقی عیسی‌دم کجاست گو بده جامی که از جور زمان دل‌مرده‌ام

7 گر نمک سایی تو بر زخمم خنک داغ درون ور کشم مرهم زخمی‌ست از نو خورده‌ام

8 از عنایات بزرگان جهان آشفته‌وار التجا بر درگه شاه ولایت برده‌ام

9 ساقی میخانه وحدت علی پیر طریق کاز همه کون و مکان رو بر درش آورده‌ام

عکس نوشته
کامنت
comment