- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زیر لب قند مکرر سخنت را گفتم گر ترا هیچ نگفتم دهنت را گفتم
2 گرچه گفتم به شبیخون در دلها شکنی آن سخن زلف شکن در شکست را گفتم
3 از سخن های لطیفم ز تری آب چکد هر سخن کز دل صافی بدنت را گفتم
4 ذقت دیدم و گفتم که تو سیبی و بهی هرچه آمد به دهانم ذقت را گفتم
5 من به جانت که نگفتم تن تو برگ گل است بلباس دگری پیرهنت را گفتم
6 دست برداشت بی سرو و به من آمین گفت هر دعائی که سحر جان و تنت را گفتم