1 میان آب و گل خلوت گزیدم ز افلاطون و فارابی بریدم
2 نکردم از کسی دریوزهٔ چشم جهان را جز به چشم خود ندیدم
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 شد اسیر مسلمی اندر نبرد قائدی از قائدان یزد جرد
2 گبر باران دیده و عیار بود حیله جو و پرفن و مکار بود
1 مسلم چشم از جهان بر بسته چیست؟ فطرت این دل بحق پیوسته چیست؟
2 لاله ئی کو بر سر کوهی دمید گوشهٔ دامان گلچینی ندید
1 ز پیوند تن و جانم چه پرسی به دام چند و چون در می نیایم
2 دم آشفته ام در پیچ و تابم چو از آغوش نی خیزم نوایم
1 مثل آئینه مشو محو جمال دگران از دل و دیده فرو شوی خیال دگران
2 آتش از ناله مرغان حرم گیر و بسوز آشیانی که نهادی به نهال دگران
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به