-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 من که خدمت کرده ام رندان درد آشام را کی شمارم پخته وضع زاهدان خام را
2 تا شدم فارغ به استغنای عشق از هر مراد بر مراد خویش یابم گردش ایام را
3 رند و صوفی عارف و عامی مخوانیدم که من گم شدم در شاهد و می برنتابم نام را
4 شیخ شهرتجوی رعنا را تماشا کن که چون در لباس خاص ظاهر شد فریب عام را
5 می کشد دامی پی صید مگس چون عنکبوت شاهبازی کو که از هم بردرد این دام را
6 محتسب در منع می از حد تجاوز می کند می برد زین فعل منکر رونق اسلام را
7 هر کس از قسام فطرت قسمت خود یافتند زهدورزان جامه سالوس و جامی جام را