ای سودا دیده ام روی از جهان ملک خاتون غزل 1222

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

ای سودا دیده ام روی چو ماه

1 ای سودا دیده ام روی چو ماه دل گرفته در سر زلفت پناه

2 با رخ چون ماه و قد همچو سرو وز دو ابروی کج و چشم سیاه

3 با قد چون یاسمین و لعل لب یک جهت کردم بدان زلف دوتاه

4 این همه مکر و فسون کرد او به چشم تا به افسونم ببرد آخر ز راه

5 ابروی فتّان و چشم مست تو خون ما آخر بریزد بیگناه

6 سرو سیم اندام را در بوستان گو ز روی لطف کن در ما نگاه

7 تا شود چون کیمیا خاکی تنم زان نظر جانا ز کام نیک خواه

8 بر سر خاکم گذر کن تا ز مهر رسته بینی یک جهان مهر گیاه

9 یک نظر بر ما فکن از روی لطف چون تویی بر هر دو عالم پادشاه

عکس نوشته
کامنت
comment