در ره تو ز دیده پا کردم از جامی غزل 345

جامی

جامی

جامی

در ره تو ز دیده پا کردم

1 در ره تو ز دیده پا کردم خاک پایت به دیده جا کردم

2 بستم از هر چه بود چشم امید پس به روی تو دیده وا کردم

3 سینه را از خیال غمزه تو هدف ناوک بلا کردم

4 هر نمازی که روی در قبله دور از ابروی تو ادا کردم

5 چون تو برداشتی ز رخ پرده پیش ابروی تو قضا کردم

6 دوش در ترک عشق با جامی تا دم صبح ماجرا کردم

7 گفت برخیز کز محالات است ترک کاری که عمرها کردم

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر