- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دیده ام پژمرده و حیران گل رویم هنوز آب فرصت رفت و مشتاق لب جویم هنوز
2 شد خزان و بلبل از قول پریشان باز ماند من همان دیوانه مرغ بی محل گویم هنوز
3 دوش دستم راه دل گم داشت از مستی، ولی آشنای شیشهٔ می بود زانویم هنوز
4 هر قدم صد کاروان مشک در دنبال ماند من به بوی نافه دردنبال آهویم هنوز
5 صد ره افکندم کمند ناله بر ایوان عرش وز اثر دور است رنج دست و بازویم هنوز
6 ره شناس عالمم در غایت شوریدگی می فزایند آشنایان عادت و خویم هنوز
7 عمرها شد کز جحیمم در بهشت آورده اند وز غبار ظلمت عصیان سیه رویم هنوز
8 گرد دارو در جهان، عرفی، نگردیدم، ولی پیچ و تاب درد دارد هر سر مویم هنوز