1 به دیده چند ز نقش تو گل بر آب زنم چو می به یاد لبت موج اضطراب زنم
2 به سایه اش نروم، ابر اگر هما گردد به یاد روی تو ساغر در آفتاب زنم
3 فریب خورده ی طوفان شوقم و خواهم سفینه ای که ازو موج انتخاب زنم!
4 خرابه بسته چو گردد، نشان معموری ست عبث چرا به در دیده قفل خواب زنم
5 سلیم بس که چو گل پاکدامن آمده ام چو موج، خنده ی تردامنی بر آب زنم