- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بزم وصلت دیده ام، آن زهر در جام است و بس می شنیدم شربت لطفی، همین نام است و بس
2 دانه می ریزد، تغافل می کن و می بین نهان شیوهٔ صیاد پی افکندن دام است و بس
3 جلوهٔ ناز از هزاران شیوهٔ خوبی یکیست خوبی قامت نه رعنایی اندام ست و بس
4 تا نیابی رهبری گام طلب در ره منه کز در دیر مغان تا کعبه یک گام است و بس
5 شرم دار ای مدعی، بشناس گوهر از سفال لب فروبندیم اگر مقصود ابرام است و بس
6 عالم مهر و محبت را طلوع مهر نیست کس نشان ندهد ز صبح آن جا، همین شام است و بس
7 در غمت هر ذره ام صد غوطه در لذت زند زین ثمر نی صاحب لذت همین کام است و بس
8 عرفی انجام غمت از رهروان دل مجوی آن چه در این ره نخواهی دید سرانجام است و بس