هرگز ندیدم رسم حبیبان از جامی غزل 251

هرگز ندیدم رسم حبیبان

1 هرگز ندیدم رسم حبیبان همچون تو کردن خو با رقیبان

2 غوغای زاغان ببریده گل را پیوند صحبت از عندلیبان

3 هرگز نیاری یاد اسیران هرگز نپرسی حال غریبان

4 از بس ضعیفم گشته ست عاجز زاحساس نبضم دست طبیبان

5 خوش انکه گردد در قتل واعظ شمشیر غازی تیغ خطیبان

6 دادی کسان را از خود نصیبی رحمی نکردی بر بی نصیبان

7 جامی که عشقت کردش مؤدب کی گوش دارد پند ادیبان

عکس نوشته
کامنت
comment