سعیدا

سعیدا

سعیدا
سعیدا

هرگز ندیده ام گرهی بر جبین صبح از سعیدا غزل 201

غزل 201 ام از 764 غزلیات

هرگز ندیده ام گرهی بر جبین صبح

1 هرگز ندیده ام گرهی بر جبین صبح دارم نیازها به رخ نازنین صبح

2 شد آفتاب داغ نمایان به هر دو کون دست نسیم شب چو شکست آستین صبح

3 نبود عجب چو غنچه اگر پاشم از نسیم دارم دمی چو بوی گل آن هم رهین صبح

4 بر آفتاب روی تو از حلقه های زلف گویا که می چکد عرق یاسمین صبح

5 تا دید خویش را ز خجالت به باد رفت آیینه ای است زنگی شب را جبین صبح

6 آیین صبح و مشرب او روز روشن است کافر اگر نیاورد ایمان به دین صبح

7 تا شد عیان گشادگی جبهه ات به خلق در دور حسن روی تو مهر است کین صبح

8 بردار آستین بنما داغ خویش را روشن شود جهان ز گل آتشین صبح

9 حرف درست گویمت ای دل ز طول عمر از کوتهی نخورده شکست آستین صبح

10 چون شیشهٔ می است ظهور و بطون ما نبود جدا ز هم دل صبح و جبین صبح

11 از فکر آبدار سعیدا چو آفتاب گل ها شکفته از غزلم در زمین صبح

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر هرگز ندیده ام گرهی بر جبین صبح

شاعر شعر هرگز ندیده ام گرهی بر جبین صبح چه کسی است ؟

شاعر شعر هرگز ندیده ام گرهی بر جبین صبح سعیدا می باشد.

شعر هرگز ندیده ام گرهی بر جبین صبح در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 12 سروده شده است.

قالب شعر هرگز ندیده ام گرهی بر جبین صبح چیست ؟

قالب شعر هرگز ندیده ام گرهی بر جبین صبح غزل است

مضمون اصلی شعر هرگز ندیده ام گرهی بر جبین صبح چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.
بنر