هرگز نرسیده‌ام من از شیخ بهایی دیوان اشعار 1

شیخ بهایی

شیخ بهایی

شیخ بهایی

هرگز نرسیده‌ام من سوخته جان،

1 هرگز نرسیده‌ام من سوخته جان، روزی به امید

2 وز بخت سیه ندیده‌ام، هیچ زمان، یک روز سفید

3 قاصد چو نوید وصل با من می‌گفت، آهسته بگفت

4 در حیرتم از بخت بد خود که چه سان؟ این حرف شنید

عکس نوشته
کامنت
comment