1 هرگز نرسیدهام من سوخته جان، روزی به امید
2 وز بخت سیه ندیدهام، هیچ زمان، یک روز سفید
3 قاصد چو نوید وصل با من میگفت، آهسته بگفت
4 در حیرتم از بخت بد خود که چه سان؟ این حرف شنید
1 هرچه در عالم بود، لیلی بود ما نمیبینیم در وی، غیر وی
2 حیرتی دارم از آن رندی که گفت چند گردم بهر لیلی گرد حی
1 زاهد، به تو تقوی و ریا ارزانی من دانم و بیدینی و بیایمانی
2 تو باش چنین و طعنه میزن بر من من کافر و من یهود و من نصرانی
1 زاهد نکند گنه، که قهاری تو ما غرق گناهیم، که غفاری تو
2 او قهارت خواند و ما غفارت آیا به کدام نام، خوش داری تو؟
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به