1 هرگز نرسیدهام من سوخته جان، روزی به امید
2 وز بخت سیه ندیدهام، هیچ زمان، یک روز سفید
3 قاصد چو نوید وصل با من میگفت، آهسته بگفت
4 در حیرتم از بخت بد خود که چه سان؟ این حرف شنید
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 دنیا که دلت ز حسرت او زار است سرتاسر او تمام، محنتزار است
2 بالله که دولتش نیرزد به جوی تالله که نام بردنش هم عار است
1 ای نسیم صبح، خوشبو میرسی از کدامین منزل و کو میرسی؟
2 میفزاید از تو جانها را طرب تو مگر میآیی از ملک عرب؟
1 در میکده دوش، زاهدی دیدم مست تسبیح به گردن و صراحی در دست
2 گفتم: ز چه در میکده جا کردی؟ گفت: از میکده هم به سوی حق راهی هست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **