-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای در شکنج زلف تو مرغ دلم جا ساخته جانم روانی مسکن خود را بدو پرداخته
2 ای نور هر دو دیده ام در پیش شمع روی تو مسکین دلم پروانه وش جان و جهان در باخته
3 نقد روان ما غمت بربود از دستم ولی در بوته هجران تو قلب دلم بگداخته
4 تا کی به غم دم درکشی در هجر او فریاد کن ای دل به بستان غمش کمتر نه ای از فاخته
5 با آنکه او بر جان من بس جور و خواری می کند بیچاره ی مسکین دلم با جور او در ساخته
6 داری به جای من بسی دلبر ولیکن دلبرا ما در جهان بیوفا جز تو کسی نشناخته