دروغ گفته ام ار گفته ام شدم ز از مجد همگر غزل 48

مجد همگر

آثار مجد همگر

مجد همگر

دروغ گفته ام ار گفته ام شدم ز تو دور

1 دروغ گفته ام ار گفته ام شدم ز تو دور خلاف کرده ام ار کرده ام دل از تو نفور

2 نکرده ام به دل اندیشه جدائی تو نعوذ بالله از اندیشه ز دانش دور

3 نه من ز دوری روی تو گشته ام خرسند نه دل شده ست به پشتی صبر خود مغرور

4 هنوز عشق تو دارد سرم چه جای فراغ هنوز داغ تو دارد دلم چه جای غرور

5 به روزگار جمال تو دربسیط زمین کسی نماند به تقوی دلی نماند صبور

6 دلی که عشق تو ورزید کی بود صابر کسی که روی ترا دید کی شود مستور

7 به بخت بد سفر و غربتم تمنا بود که تا شدم ز جمال مبارکت مهجور

8 چه عذر پیش تو آرم که بی تو زیسته ام هر آنکه بی تو بود زنده چون بود مسرور

9 شکسته ای دل من همچو زلف خویش و هنوز به بوسه ئیست ترا با من شکسته کسور

10 دلم علاج پذیرد اگر به رحمت و لطف بدو کنی نظری از دو نرگس مخمور

11 به جز دو نرگس مخمور تو نکرد کسی علاج مردم رنجور و خویشتن رنجور

12 ز شور زلف تو افتاد در جهان فتنه ز سحر چشم تو برخاست از زمانه فتور

13 ز جادوئی به مقامی رسید نرگس تو که ساکنان چه بابلش بود مزدور

14 به سادگی دل من بردی و کنون بتر است که باز بر سرم آورده ای خطی منشور

عکس نوشته
کامنت
comment