فروغی بسطامی

فروغی بسطامی

فروغی بسطامی
فروغی بسطامی

خاک سر راهت شدم ای لعبت از فروغی بسطامی غزل 307

غزل 307 ام از 549 غزلیات

خاک سر راهت شدم ای لعبت چالاک

1 خاک سر راهت شدم ای لعبت چالاک برخیز پی جلوه که برداریم از خاک

2 از عکس رخت دامن آفاق گلستان وز یاد لبت خاطر عشاق طربناک

3 هم زخم ز شست تو شود مایهٔ مرهم هم زهر ز دست تو دهد نشئهٔ تریاک

4 با چشم تو آسوده‌ام از فتنهٔ ایام با خوی تو خوش فارغم از تندی افلاک

5 جور است که در جام فشانند به جز می حیف است که بر خاک نشانند به جز تاک

6 در دیر مغان باده ننوشم به چه دانش وز مغبچگان دیده بپوشم به چه ادراک

7 بر هر سر شاخی که زند برق محبت نه شاخ به جا ماند و نه خار و نه خاشاک

8 گوشم همه بر نالهٔ زار دل خویش است چون گوش جگرسوختگان بر اثر راک

9 فریاد که از دست گریبان تو ما راست هم جامهٔ صدپاره، هم سینهٔ صد چاک

10 با این همه آبی که فروریختم از چشم خاک سر کویت نشد از چهرهٔ من پاک

11 با بوس و کناری ز تو قانع نتوان شد می ریز به پیمانه که مردیم ز امساک

12 مشکل برود زنده ز کوی تو فروغی کایمن نتوان بودن از آن غمزهٔ بی‌باک

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر خاک سر راهت شدم ای لعبت چالاک

شاعر شعر خاک سر راهت شدم ای لعبت چالاک چه کسی است ؟

شاعر شعر خاک سر راهت شدم ای لعبت چالاک فروغی بسطامی می باشد.

شعر خاک سر راهت شدم ای لعبت چالاک در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 13 سروده شده است.

قالب شعر خاک سر راهت شدم ای لعبت چالاک چیست ؟

قالب شعر خاک سر راهت شدم ای لعبت چالاک غزل است

مضمون اصلی شعر خاک سر راهت شدم ای لعبت چالاک چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر