1 من دل به تو داده ام نکو می دارش زنهار که بیش از این مکن آزارش
2 بر دلشده رحم کن تو ای دوست چو نیست جز لطف تو ای دوست کسی غمخوارش
1 این جهان بی وفا با کس نکردست او وفا درد از او بسیار باشد زو نمی آید دوا
2 هر درختی کاو کشد سر بر فلک از بار و برگ هم بریزاند به قهرش عاقبت باد فنا
1 پیش رخسار چو خورشید تو مردن سهلست جان شیرین به لب دوست سپردن سهلست
2 دل ببردی ز من خسته و دادی بر باد دل درویش نگه دار که بردن سهلست
1 از چه می داری نگارینا بدین زاری مرا کم به هر عمری بخاطر در نمی آری مرا
2 من چو خاک راه گشتم در ره عشقت به جان تا مگر از روی لطف از خاک برداری مرا
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به